رقابت سریال «نوبت لیلی» در جشنواره‌ بریتانیا برگزیدگان جشنواره دانشجویی موسیقی نواحی معرفی شدند + اسامی پخش مستند «پدر، پسر، گلوله» از شبکه دو به مناسبت قیام ۱۵ خرداد پوستر فیلم سینمایی «عطرآلود» منتشر شد + عکس بازپخش اپیزودهایی از «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» در نیمه خرداد + زمان پخش فراخوان جایزه پژوهش سال سینما منتشر شد + جزئیات تلویزیون ریسکِ تغییر مجری مناظره‌ها را می‌پذیرد؟ او با تمام رهبران خاورمیانه فرق داشت | روایتی از گفتگو‌ی اوریانا فالاچی با امام خمینی (ره) «ماه پنهان» محمدرضا یکانی در مراحل پایانی تولید آموزش به نسل جدید در بستر یک فیلم تلویزیونی | گزارشی از اکران خصوصی «محله باصفا» اکران فیلم‌های کوتاه برگزیده فیلم فجر در سینماهای هنر و تجربه ماهرشالا علی در دنباله جدید «دنیای ژوراسیک» جزئیاتی از ساخت فیلم تگزاس ۴ و ۵ و حضور پژمان جمشیدی فیلم اکران‌نشده رضا داودنژاد به سینما می‌آید صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳
سرخط خبرها

چشم‌های روشن جمیله...

  • کد خبر: ۱۷۳۳۰۸
  • ۱۸ تير ۱۴۰۲ - ۱۸:۲۴
چشم‌های روشن جمیله...
این عزت نفس هم خیلی چیز خوبی است. خدا در دل آدمی چه چیز‌ها که نگذاشته!

تصدقت گردم نقره جانم.‌
می‌گویم این عزت نفس هم خیلی چیز خوبی است. خدا در دل آدمی چه چیز‌ها که نگذاشته! دیروز کفش و کلاه کرده بودیم، به شادیانه غدیر زیر بازارچه را عصا بزنیم، هم دلی به باد دهیم و هم به اهل محل تبریکی بگوییم و کیفور شویم، دم مغازه سیدجلال که میوه فروشی دارد، دیدیم دخترکی گوشه روسری اش را به دندان گرفته و شرمگین و مردد به سیدجلال گفت: «۱۰ هزار تومن گوجه بده.» فوق النهایه دلمان ضعف رفت برایش. نزدیکش شدیم و عرض کردیم چه نام داری باباجان؟ آرام گفت: جمیله. گفتم برای چه گوجه می‌خری؟ گفت: بدهم مادرم توی روغن سرخ کند، با نان بخوریم.

چه زندگی‌ها دارند مردم نقره جانم و ما بی خبریم. به سیدجلال چشمک پراندم که با من است. دیدیم غدیر است و اطعام و کمک برکت دارد. تف به ریا، از نوبرانه و میوه و سیب زمینی و پیاز و گوجه و بادمجان، هرکدام گفتیم یک کیسه دست چین کند. جمیله جان چشم هایش وا مانده بود.

بعد که وزن کرد و پرداخت کردیم، به جمیله گفتم تا خانه همراهی ات می‌کنم. بال داشت درمی آورد از خوشی. خم چند کوچه را گذشتیم و به خانه که چه عرض کنم، کومه‌ای نمور رسیدیم. جمیله دق الباب کرد و مادر در دهانه در پدیدار شد.

سلام دادم و عیدمبارکی عرض کردم. من بعد ذلک گفتم به برکت نام امیرالمؤمنین این ناقابل تقدیم شما. برق چشم هایش دیدنی بود نقره جانم. به ذات مقدس قسم که لذتی که در کمک و دست گیری هست، در سلطنت و حکمرانی بر عالم و آدم نمی‌گنجد. مادر خانه درددلش باز شد که مرد و مددم علیل است.

توی کارخانه مقواسازی کار می‌کرده، دستش زیر دستگاه پرس قطع شده است و کسی کار و باری بر دوشش نمی‌گذارد. ماییم و همان یارانه مرحمتی و دیگر هیچ.... عصر غدیر غم عالم به جانمان ریخت.

اشک در چشمانمان گشت و به قربان پدر یتیمان رفتیم که خانه به خانه خط و ربط خانه یتیمان و بی کسان و مساکین را داشت و شب به شب شام و چاشتشان را با دست‌های خودش بر دهانشان می‌گذاشت.

حالا نقره جانم نمی‌خواهم خاطرتان را مکدر کنم. می‌گویم کاش حداقل هرکس که دستش به دهانش می‌رسد، به قدر وسعش یک خانه و اهلش را بر عهده بگیرد. هرچند کم و اندک، اینکه یک روز باشد و یک روز نباشد، اهل منزل را به عذاب می‌گذارد و چشم انتظاری سخت است.

زیاده عرضی ندارم، الا اینکه ان شاءا... خداوند رحمان به آقایان تصمیم گیر همت و قدرت و توانی بدهد که بتوانند غمی از دلی سبک کنند و باری به منزل برسانند. این مردم عیال پروردگارند و بی مروتی است که فراموششان کنیم. زیاده عرضی نداریم، مبارک باشید
خانم جانم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->