تولیت آستان قدس رضوی: حضور هیئت‌های خارجی در یادبود شهدای دولت، جایگاه رفیع نظام را نشان داد از سرتیپ‌دوم سیدطاهر مصطفوی، خلبان پرواز رئیس جمهور شهید چه می‌دانیم؟ دعای تبدیل مصیبت به جایگزین بهتر جایگاه مردم‌داری در باورهای اسلامی تابوت شهید و صندوق عهد برادری ایرانیان از سردار سیدمهدی موسوی فرمانده یگان حفاظت رئیس جمهور شهید چه می‌دانیم؟ درباره پاداش صبر بر سختی‌ها و مصائب | حکم خدا را امضا کنید پیام تسلیت تولیت آستان قدس رضوی به سید حسن نصرالله وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: سفرم به حج دستور شهید رئیسی بود + فیلم مراسم بزرگداشت شهدای خدمت با حضور جمعی از طلاب جهان اسلام در مشهد برگزار شد لباس شهادت قواره همه نیست رحمتی که مالک دل‌ها بود | درباره زندگی و زمانه شهید مالک رحمتی روایت دفن نایب‌التولیه‌ها در حرم مطهر رضوی مروری بر فعالیت‌های قرآنی شهید رئیسی | در رثای رئیس‌جمهور قرآنی حبیبِ امام رضا علیه السلام دلیل محبوبیت شهید سیدمحمدعلی آل‌هاشم، امام جمعه تبریز چه بود؟ او مردمی نبود، خود مردم بود سلام ایران بر ابراهیم | پنج روایت از سوگواری مردم در فراق شهید جمهور مراسم بزرگداشت «شهدای خدمت» در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود مزار رئیس جمهور شهید، آیت الله سید ابراهیم رئیسی، در کدام صحن حرم امام رضا(ع) قرار دارد؟
سرخط خبرها

بشنو از من، چون شکایت می‌کنم ...

  • کد خبر: ۱۵۰۴۱۳
  • ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۷
بشنو از من، چون شکایت می‌کنم ...
همه می‌آیند حرم شما و چیزی می‌خواهند که از شما بگیرند، ولی من همان دیوانه  همیشگی ام...

گل‌های چادر نمازم آخرین بار کی گلبرگ سپرده باشند به نقره‌های خنک ضریحتان خوب است؟ کی گوش سپرده باشم به تیریک تیریک بلور چلچراغ‌های رواق‌ها خوب است؟ کی گردن کشیده باشم به دلبری خورشید گنبدت از طاق گوهرشاد خوب است؟ حسابشان دستتان هست؟ تا کی با سیلی صورتم را سرخ نگه دارم؟ تا کی دوست و فامیل و در و همسایه وسط پیام‌های روزانه پیام بدهند که حرم رفتی دعا کن و من بی نوا رویم نشود بگویم کدام حرم؟ راهم نمی‌دهد ... من خیلی کوچک‌تر از این حرف‌ها هستم که برای شما تعیین تکلیف کنم و بکن نکن راه بیندازم، ولی الهی دور عبای شتری رنگتان بگردم دلم تنگتان است.

من شما را دارم و این جور زندگی ام نخ کش شده، من شما را دارم و این جور روحم چروک است، همه می‌آیند حرم شما و چیزی می‌خواهند که از شما بگیرند، ولی من همان دیوانه  همیشگی ام ... من می‌خواهم بگیری ... از من افشین را بگیر ... قبل تر‌ها آمدم گفتم اعتیادش را بگیرید و نشد ... نه که شما نتوانستید، او خودش نخواست.نتوانست ... حالا من می‌گویم خودش را از من بگیر .. نه که جانش را ... حضورش را ... شما مثل پدر مایید، من دختر شمایم آقاجانم ... فکر کنید داماد معتاد دارید، دلتان طاقت می‌آورد؟

فکر کنید دامادتان هر روز دخترتان را بزند بند دلتان پاره نمی‌شود؟ خب من هم سیده ام ... دیگر هیچ جایی به ذهنم نرسید که بروم درد دل کنم. دیگر هیچ راهی ندارم غیر از اینکه از افشین جدا شوم. می‌دانید آقا جان فکر کنید من صبح بیدار شدم دیدم یک گوشواره صهبا دخترمان را برده فروخته و خرج دوای خودش کرده است.

همه از شما می‌خواهند یک چیزی بهشان بدهید، ولی من می‌خواهم یک چیزی از من بگیرید ... همین یک خانه‌ای که قواره یک سجاده است و پدرم برایم گذاشته و همین چرخ خیاطی زندگی ام را می‌چرخاند. من از پس خودم و صهبا بر می‌آیم و می‌توانم زندگی ام را رتق و فتق کنم. یا واقعا کاری کن افشین سر عقل بیاید، یا این بلا را از سر من و صهبا کم کن ... آقا امام رضا (ع) افشین دخترت را دارد اذیت می‌کند ...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->