همینطور که فکرهایم تا عمق آسمان پیش میروند، ناگهان یک تکه ابر بزرگ روی آسمان پهن میشود. دیگر نه ماه پیداست، نه همان چند ستاره. فکر اینکه فردا دوباره نوک مدادهایم بشکنند یا خودکارهایم ننویسند دستهایم را سرد میکند.
کد خبر: ۱۸۵۰۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲
امروز برای من که هم مادرم و هم پدرم پرستارند روز پرافتخاری است. اینکه شغل پدر و مادر کسی پرستاری باشد زندگیاش را جالب میکند.
کد خبر: ۱۸۵۰۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸
مورچهزرده خیلی خسته بود. حتی دست و پاهای بلوریاش مثل ننهمورچه درد میکرد. هیچوقت فکرش را نمیکرد کارهایی که مامانمورچه و بابامورچه همیشه انجام میدهند اینقدر سخت باشد.
کد خبر: ۱۸۵۰۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
سلامتی ما به هم ارتباط دارد. اگر یک نفر به بیماریهای ویروسی مانند سرماخوردگی یا آنفلوانزا مبتلا شود، با رعایت نکردن نکات بهداشتی و فاصله از دیگران، ممکن است بهسرعت بقیه را نیز دچار مشکل کند.
کد خبر: ۱۸۵۰۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
برای دهمین بار به برگهی توی دستم خیره شدم. اسامی کتابهایی را که نوشته بودم مرور کردم: «کنســـرو غـــول» مهدی رجبی، «دروازهی مردگان» حمیدرضا شاهآبادی، «اژدهای چهاربال» مریم عزیزی، «دلقک» هدی حدادی و «هستی» فرهاد حسنزاده.
کد خبر: ۱۸۵۰۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۵
کتابها نشسته بودند توی قفسه و چرت میزدند. خیلی وقت بود کسی سراغشان نیامده بود. ورقهایشان از بس باز نشده بود درد گرفته و روی سرشان خاک نشسته و روی جلد بعضیهایشان عنکبوت تار تنیده بود.
کد خبر: ۱۸۵۰۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۴
به نظر خانم حمیدی، امیدواری، امضای شعرهای من است. خانم حمیدی معلم ادبیات همهی کلاس هفتمیهاست.
کد خبر: ۱۸۵۰۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۹
همه ترشیهای خوشمزه و رنگارنگ را دوست دارند. نبات خانم هم اینطور بود. دلش میخواست کلی ترشی درست کند.
کد خبر: ۱۸۵۰۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
یک مشکل نویسندگان داستان های تاریخی به ویژه داستان های تاریخی مذهبی این است که تقریبا همه مردم درباره آنچه میخواهی در قالب داستان بیان کنی میدانند.
کد خبر: ۱۸۴۵۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶
ناگهان میایستی. در آینه به خودت نگاه میکنی. برخلاف همیشه لباسهایت کمی نامرتب است و به نظر میآید که بهاندازهی یک کوه خستهای.
کد خبر: ۱۸۲۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸
خوشحال بودم و دوست داشتم این لحظه از زندگیام را با کسی تقسیم کنم. تا امروز همهی احساسهای خوبم را با مامان و بابایم شریک شده بودم اما حالا دنبال آدمهای امن بیشتری میگشتم برای شنیده و فهمیده شدن.
کد خبر: ۱۸۲۸۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۲
همـهی بــچـهها شعرهای قـشنگ بلدند، شعرهایی که آنها را برای دیگران میخوانند. نرگس هم یک شعر خیلی قشنگ بلد بود.
کد خبر: ۱۸۲۸۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
مدت هاست مطمئن شده ام آدمهای بینا دید کمتری دارند. آنها فقط وقایع تکان دهنده را میبینند. شاید واقعا بهتر بود آدمها مدتی نمیدیدند و نمیشنیدند.
کد خبر: ۱۸۲۷۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
با برگزاری نشست خبری چهارمین جایزه ملی داستان حماسی، این رویداد فرهنگی هنری به صورت رسمی آغاز به کار کرد.
کد خبر: ۱۸۱۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۵
نویسنده کتاب آموزش داستان نویسی «حرکت در مه» گفت: قصهها باعث میشود آدمها دنیایشان را فرافکنی کنند به دنیاهای دیگر. فقط هم قصه نیست، مواجهه با هنر برای ما در دورانی که در آن هستیم اثر مثبت دارد.
کد خبر: ۱۸۱۲۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۵
«هیچکس این زن را نمیشناسد» اولین رمان ندا رسولی، نویسنده و منتقد جوان البرزی، و نامزد جایزه ادبی بوشهر است.
کد خبر: ۱۷۸۰۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۰۴
بابا دیــس گرد مســـی را بینمان گذاشت. به نانهای سنگک کنجدی و کبابهای داغ اشار کرد و گفت: بسما... . بفرمایید. ازگرسنگی بیطاقت شده بودم.
کد خبر: ۱۷۷۴۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۸
هوا که سرد میشود، همه دنبال یک جای گرم برای خودشان میگردند تا حسابی گرم شوند. خانمکلاغه هم سردش بود. توی لانهاش چیزی نداشت خودش را گرم کند. برای همین پرید و رفت.
کد خبر: ۱۷۷۴۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۴
هوا ابری بود و باد سردی میوزید. زنگ خانهها را که زدند، بچهها با شور و هیجان از کلاسها بیرون آمدند. صدای رعد و برق به گوش رسید و پس از چند دقیقه باران نرمی باریدن گرفت.
کد خبر: ۱۷۷۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۴
دوچرخهی آقای اسدی کنار حیاط مدرسه با زنجیری به درخت بسته شده بود.
کد خبر: ۱۷۷۴۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۷