آسیب شناسی سرودهای تولید شده با تکیه بر «هویت دخترانه» پادکست | بانویی که احیاگر قدیمی‌ترین صندوق پوش مرقد مطهر امام رضا(ع) است شیب نزولی نرخ باروری در کشور متوقف شد خراسان رضوی رتبه نخست کشوری ارائه تسهیلات جوانی جمعیت را کسب کرد راهبرد‌های دستیابی زنان به فرصت‌های شغلی مناسب MRI پیشرفته نارسایی قلبی پنهان در زنان را آشکار می‌کند! رشد استقبال زنان از رمزارز‌ها در سال‌های اخیر افزایش سهم زنان از اشتغال بخش صنعت در ۱۷ استان | معمای اشتغال نیمی از زنان «سیستان و بلوچستان» در صنعت درآمد‌های زیرزمینی مدلینگ به چه قیمتی؟ از تشکیل باندهای مافیایی تا جراحی آرایشگران در خانه! انعکاس هویت فاخر زن در شاهنامه فردوسی معضلی به نام تلفن همراه برای کودکان خانواده، رُکن حیاتی جامعه پادکست | پیشکش «شمس‌الملوک» به بارگاه شمس‌الشموس (ع) انتصاب عجیب سرمربی والیبال در تیم‌ملی دوومیدانی! ایجادتشکل جهانی دخترانه در حمایت از دختران فلسطین حمایت از زوجین نابارور روند صعودی دارد نگاهی به جایگاه زن و خانواده در شاهنامه فردوسی تقاضای ۲۳۰۰ زوج برای دریافت تسهیلات تشویقی ۵۰۰ میلیون‌تومانی دهه‌شصتی‌ها درمان رایگان کودکان؛ سرمایه‌گذاری نو برای «سلامت»
سرخط خبرها
هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

  • کد خبر: ۱۹۷۰۰۵
  • ۰۶ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۲
من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر مزار آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

به گزارش شهرآرانیوز، هوای خوب بدجوری هوایی‌ام کرده بود. از باب‌الرضا وارد حرم شدم. انگار به چیزی احتیاج داشتم که خوشی‌ام را کامل کند.

داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا ما سنگ متبرک حرم امام‌رضا (ع) نداریم؟ رسیدم به باب‌الکاظم. متوجه شدم خدام مشغول تعمیرات در صحن هستند. چند خرده‌کاشی ریخته بود روی زمین. خم شدم یک دانه را برداشتم.

کمی از لعاب‌های کاشی ریخته بود که آن‌ها را پاک کردم. یکی از خدام مشغول جارو بود. توی دلم گفتم: این هم سنگ حرم است. چه فرقی می‌کند؟ خیلی‌ها همین را هم آرزو دارند.

آن تکه کاشی را که به اندازه یک فندق بود به خانه بردم و گذاشتم در جعبه وسایل ارزشمندم. چند روزی گذشت و من این موضوع را کاملا فراموش کرده بودم.

یک روز تلفن به صدا درآمد. یکی از دوستانم تماس گرفت که بیا کارت دارم. هیچ اهل این‌گونه تماس‌های عجله‌ای نبود. وقتی رسیدم، یک جعبه صدفی خیلی زیبا درآورد و روبه‌رویم گذاشت. توی دلم گفتم: خدایا! این دیگر چیست؟

اول نمی‌خواستم قبول کنم. هنوز نمی‌دانستم در جعبه چیست. عجیب کنجکاو بودم و دلم می‌خواست هر لحظه درش را باز کنم. بازش کردم. دیدم یک نگین سنگ مرمر زیبا چشم‌هایم را لبریز کرد.

من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر قبر آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

اشک‌هایم ریخت و همه آن چند روز پیش در ذهنم مرور شد. این‌طور بود که من از توی صحن یک تکه خاکه کاشی برداشتم، ولی آقا بخشندگی کرد و نگینی فرستاد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.