کارنامه محیط زیستی شهید سید ابراهیم رییسی چند توصیه مهم برای خواب آرام شبانه هشدار سازمان هواشناسی درباره وقوع سیل در ۱۵ استان کشور (۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) از بایدها و نبایدهای زالودرمانی چه می‎‌دانید؟ نرخ باروری و موالید در کشور روند کاهشی دارد اهدای اعضای ۱۴۷ بیمار مرگ مغزی در غرب خراسان امتحانات دانش آموزان تا پایان هفته لغو شد (۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) فرونشست خودرو خاور در خیابان بابانظر مشهد+ تصویر (۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳)‌ چرا خانواده‌ها با اهدای اعضای بیمار مرگ مغزی مخالفت می‌کنند؟ سوءاستفاده از پروفایل افراد چه مجازاتی دارد؟ علت علمی بارش‌های شدید بهار امسال در مشهد و کشور چه بود؟ بازنشر گفتگوی شهرآرانیوز با سیدمحمدتقی میرحافظ، معلم کلاس اول رئیس جمهور | آقای معلم! «سید ابراهیم» هم به دانش‌آموزان شهیدت اضافه شد کلاهبرداری میلیاردی با صدای زنانه اجتماع دانشگاهیان مشهد در پی شهادت آیت الله رئیسی برگزار شد + ویدئو (۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) ویدئو | تصاویر جدید تلویزیون ترکیه از محل سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور ایران و هیئت همراه هلاکت شرورِ مسلح و شهادت مأموران پلیس تهران بزرگ + تصاویر شهدا و فیلم بحران ها را هوشمندانه مدیریت کنیم
سرخط خبرها

مبلغان بدون منبر

  • کد خبر: ۱۷۸۳۵۰
  • ۱۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۱
مبلغان بدون منبر
آشنایی با گروه علمی تبلیغی «مکتب امام صادق (ع)» که برای فرزندان بهزیستی طرح و برنامه دارد.

به گزارش شهرآرانیوز آموزه‌های نجات بخش دین را تبلیغ می‌کنند، اما با شیوه‌ای متفاوت. اینجا خبری از منبر و خطابه نیست؛ هرچه هست همدلی و همراهی است و گفتگو با نوجوان‌هایی که زخم روزگار، روح و گاه جسمشان را آزرده است. هرکدامشان قصه‌ای برای گفتن دارند؛ یکی از پدرش خاطره موادکشیدن و خماری را به یاد می‌آورد و دیگری، خاطره اوضاع نابسامان خانه برایش زنده است، خانه‌ای که در نهایت به فرار از آن وادار شده است. هرچه دل تنگشان می‌خواهد بگوید، ایرادی ندارد.

طلبه‌هایی که مراکز زیرپوشش بهزیستی را برای تبلیغ انتخاب کرده اند، گوش شنوایی هستند برای شنیدن درددل‌های این فرزندان و تاباندن نور حقیقت به ابهام‌هایی که در زوایای پنهان ذهنشان لانه کرده است. گفت و گویی که‌ می‌خوانید، سؤال و جواب‌های ما با حجت الاسلام والمسلمین مهدی نوری، مدیر این گروه علمی تبلیغی با نام «مکتب امام صادق (ع)» است. او ۴۶ سال دارد و در حوزه علمیه تبلیغ رشته تخصصی اش بوده و اکنون مطالعاتش را در دوره‌های مدیریت راهبردی گذرانده است.

خیلی چیز‌ها از او پرسیدیم و پاسخ همگی را با حوصله، مثال و چاشنی لبخند حاج آقا دریافت کردیم؛ از اعضای این گروه و تخصصشان تا واکنش فرزندان مراکز بهزیستی به حضور طلاب، آینده طرح و خیلی نکات دیگر که به خواندنش می‌ارزد. این گفت و شنود را در فضای معنوی بنای مسجد ملاحیدر واقع در خیابان شهید اندرزگو و در چندقدمی حرم مطهر تصور کنید تا لذت درک دغدغه‌های متفاوت این گروه علمی پژوهشی دوچندان شود.

طرح را حدودا کی کلید زدید؟

مرحله مطالعاتی اش را تقریبا یک سال پیش آغاز کردیم.

به نظر می‌رسد نخستین گروه تبلیغی باشید که به صورت منسجم روی فرزندان بهزیستی تمرکز کرده اند.

بررسی ما هم همین را نشان می‌دهد. بوده اند مبلغانی که به صورت شخصی بنا بر دغدغه‌ها و انگیزه‌های درونی چندصباحی به شکل پراکنده رفته اند، اما منسجم و در قالب طرحی جامع، نه. این طور شد که روی طرحی به نام «فرزندان امام» کار کردیم که فرزندان مراکز بهزیستی در رده سنی سیزده تا هجده سال را پوشش می‌دهد.

منظورتان از انتخاب این اسم چه بود؟

این‌ها فرزندانی هستند که درواقع پدر و مادری ندارند. بدسرپرست بودن شاید از بی سرپرست بودن بدتر باشد. پای صحبت بعضی از این بچه‌ها که‌ می‌نشینی، از کار‌هایی برایت می‌گویند که پدر یا مادرشان آن‌ها را به انجامش وادار کرده بودند؛ مثل موادفروشی، سرقت، کار‌های منافی عفت و... صحنه‌هایی از رفتار‌های والدینشان در ذهنشان نقش بسته است که دیگر تقدس مقام پدر و مادر برایشان بی معنا شده است. نقطه اتکایی در زندگی هایشان ندارند و برخی از آن‌ها به عالَم و آدم بدبین هستند.

در بدو ورود به مراکز با چه واکنشی روبه رو شدید؟

با همین گارد شدید و نگاه بدبینانه که عرض کردم؛ با این تصور که همه می‌خواهند از آن‌ها سوء استفاده کنند. اگر تبلیغ در این مراکز، کوتاه مدت باشد و بعد از مدتی رفیق مبلغ ما مراجعه نکند، با خودشان خواهند گفت که این هم من را ول کرد و رفت، مثل پدر و مادرم.

چند وقت است وارد مرحله اجرایی شده اید؟

حدود چهار ماه پیش در قالب طرحی دوساله وارد کار شدیم. روش‌های اجرا هم در آن دیده شده است. به صورت آزمایشی کار در پنج مرکز پسران را شروع کردیم.

اینکه در مرحله آزمایشی سراغ مراکز دختران آسیب دیده نرفتید، دلیل خاصی داشته است؟

نه، امکان حضور مبلغ‌های خانم فراهم نشده بود. در مراکزی که عرض می‌کنم، دختران سیزده تا هجده ساله‌ای با حکم دادگاه نگهداری می‌شوند که آسیب دیده هستند، مثل دختران فراری. برخی اعتیاد شدید دارند، برخی دچار فساد اخلاقی بوده اند و.... نه جا و مکانی دارند و نه خانواده‌ای که این‌ها را تحویل بگیرد. به تازگی به ما اطلاع دادند که موانع حضورمان رفع شده است. حدود بیست نفر از بانوان مبلغ، آموزش دیده اند تا به تدریج به مراکز اعزام شوند. می‌دانید؟ کار خیلی حساس است. نمی‌شود یک باره وارد شد. بازدید از مراکز انجام شده است و کار به زودی شروع می‌شود.

از تفاوت‌های کار برای نوجوانان مراکز بهزیستی با تبلیغ برای نوجوان‌هایی که خانواده عادی دارند، می‌گفتید.

اینجا جامعه هدفمان اقتضائات خاص خودش را دارد. برخی از این بچه‌ها از دوران طفولیت وارد این مراکز شده اند. اینجا شده است خانه شان و مسئولان مراکز شده اند خاله، عمو و دایی شان. با افزایش سن، به مرکز دیگری که منتقل می‌شوند، از همه این وابستگی‌ها جدا می‌شوند.

این‌ها آسیب‌هایی است که در مراکز وجود دارد و کار ما را سخت کرده است. برای همین مبلغانی که نگاه کوتاه مدت دارند، نمی‌توانند کار را ادامه بدهند. ضمن اینکه فرزندان این مراکز، بسیار زرنگ هستند. مثال می‌زنم تا متوجه شوید چرا روی زرنگ بودنشان تأکید می‌کنم. دیده اید افراد نابینا را که به جای حس بینایی، سایر قوایشان تقویت شده است.

این بچه‌ها به دلیل برخی محرومیت ها، سایر قوایشان مثل کنجکاوی با چاشنی همان حس بدبینی اشاره شده تقویت شده است. خیلی سریع و قدم به قدم رفتارهایتان را تحلیل می‌کنند. اگر شما در بازدید از مراکز همراه ما باشید، همین که ببینند روحانی‌ای که با او مأنوس شده اند، یک غریبه را همراه خودش آورده است، حساس می‌شوند، گارد می‌گیرند و این می‌تواند روی ادامه تعامل طلبه ما با آن‌ها اثر منفی بگذارد.

واقعا همین قدر حساس؟

بله، همین قدر. مارگزیده را دیده اید؟ اگر صدای خش خش یا «فیس» بشنود، از جا می‌پرد. این طور حساسیت‌های بچه‌ها روی رفتار همکاران مبلغ ما طبیعی است.

با این حساسیت ها، چطور با آن‌ها ارتباط می‌گیرید؟

همراهشان می‌شویم و شبیه شان. با هم گیم بازی می‌کنیم، موسیقی گوش می‌دهیم، فوتبال بازی می‌کنیم. کنارشان هستیم نه با این نیت که شبیه آن‌ها بشویم؛ همراهی می‌کنیم در راستای هدف تبلیغی مان. سختی‌های خودش را دارد.

قرارتان هفته‌ای چندبار است؟

هفته‌ای دو روز و هر بار دو ساعت.

برای هدف‌هایی که دارید، این دیدار‌های کوتاه کافی است؟‌

نمی‌گویم کافی است، اما بیشتر از این هم ممکن است برای آن‌ها زدگی ایجاد کند. باید فضایی ایجاد شود که بیشترشان افزایش حضورمان را مطالبه کنند. اینکه ما آن‌ها را اشباع کنیم، فایده ندارد. ضمن اینکه نوجوانان این مراکز، برنامه جانبی هم زیاد دارند.

از توسعه طرح، خبر تازه‌ای دارید؟

مرحله آزمایشی را سپری کرده ایم و به هدفمان که عارضه یابی بود، رسیده ایم. برای مشاوران و مسئولان مراکز بهزیستی که از کودکان رده سنی هشت تا سیزده سال نگهداری می‌کنند، جلسه داشتیم و داریم روی طرح «فرزندان بهشت» کار علمی می‌کنیم. معاونت تبلیغ مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان هم به ماجرا وارد شده و حمایت کرده است. با این حساب، همه مراکز مشابهی که ذیل بهزیستی هستند و در مشهد به چهل مرکز می‌رسند، زیرپوشش این دو طرح قرار می‌گیرند.

فراهم کردن مقدمات کار، زمان زیادی نیاز دارد؟

فکر می‌کنم تا اواخر مهر، کار جذب و آموزش مبلغان تمام شود.

تصور این است که،  چون روحانی هستید و درس دین خوانده اید، به این مراکز می‌روید تا بچه‌ها را در قالب منبر به عبادت و امور دینی دعوت کنید. همین طور است؟

اصلا و ابدا.

دقیقا دنبال چه هستید؟

دلیل اصلی ورودمان، هویت بخشی به این بچه هاست. اطلاعاتی که منتقل می‌کنیم، مباحث هستی شناسی و خودشناسی است. خیلی از شبهات این بچه‌ها با پیداکردن شناخت از هستی، دلیل خلقت و خودشناسی رفع می‌شود. ما این‌ها را در قالب منبر که‌ نمی‌توانیم به این فرزندان بگوییم.

وسط بازی‌ها اطلاعات و معارف را تزریق می‌کنیم. این‌ها باعث می‌شود خودشان را باور کنند و اگر از اطرافیان خود بدی دیدند، به دیگران تعمیم ندهند. باور می‌کنند در اطرافشان دنیایی از مراودات وجود دارد که باید آن را بشناسند. جدا از پیرامونشان، درون آن‌ها انسانی هست که‌ می‌تواند مثل خیلی‌های دیگر، بهترین باشد، حتی در بدترین اوضاع زندگی. خودشان را که بشناسند، خدایشان را هم بهتر می‌شناسند.

این‌ها را چطور منتقل می‌کنید؟

بر اساس مبانی تبلیغ که در سیره پیامبر بزرگوار اسلام مشهود است. بگذارید این طور پاسختان را بدهم که تبلیغ از ریشه بلغ به معنی ابلاغ کردن و آشکارکردن است. کسانی که‌ می‌آیند پای منبر که هیچ، آن‌ها که‌ نمی‌آیند چه؟ می‌خواهی به آن‌ها بگویی نماز خیلی ثواب دارد؟ این را که شنیده اند.

در عین اینکه شنیده اند، ماهیت احکام و خوبی آن را‌ نمی‌دانند. کجا پی می‌برند؟ وقتی خوبی اش را در تو ببینند. اگر تو را به عنوان ابلاغ کننده خوب دیدند، به کلامت هم ایمان می‌آورند. سخن پیامبراکرم (ص) به این علت پذیرفته شد که امین بود. اینجا هم همین است. مبلغ باید برود در میان مردم، همدلی و خدمت کند. این طور مردم می‌آیند سراغ محفوظات این روحانی. در مراکزی که اشاره شد، به طریق اولی باید این قاعده را رعایت کرد.

اینجا وقتی بچه می‌گوید حاج آقا من یک آهنگ خوانده ام، سرزنشش نمی‌کنیم که چه چیز‌هایی گوش می‌دهی تو! این آهنگ اشکال شرعی دارد و برو مولودی بخوان! نه. روی موج او سوار می‌شویم. می‌گوییم بیا با هم آهنگت را گوش بدهیم. آفرین خیلی قشنگ است. بیا این شعر و مولودی را هم بخوان ببینیم خوب درمی آوری. به او اعتمادبه نفس می‌دهیم و امید به آینده. نورانیت این شعر و این راه او را جذب خواهد کرد.

دوستان در این گروه صرفا تحصیلات حوزوی دارند؟

نه، اما اصل داشته‌های علمی ما در این گروه از حوزه است. رفقایی که به مراکز بهزیستی اعزام می‌شوند، بیش از هشت سال تحصیلات حوزوی دارند. در کنار آن به صورت تخصصی کار با کودک و نوجوان را انجام داده اند و طبیعت آن‌ها را‌ می‌شناسند، اما، چون بچه‌هایی که ما با آن‌ها سروکار داریم، آسیب دیده هستند، ۳۳ ساعت دوره آموزشی مجزا هم برای مبلغان می‌گذاریم.

مدرسان این دوره‌ها چه کسانی هستند؟

روان شناسانی هستند که جزو استادان حوزه به شمار می‌روند، یعنی به مباحث روان شناسی اسلامی مسلط هستند. آن‌ها مبلغان را با مهارت‌هایی آشنا می‌کنند که در مراکز ممکن است با آن روبه رو شوند. با همه این ها، دو روز در هفته ساعت ۵:۳۰ تا ۷ صبح جلسه داریم و چالش‌هایی را که حین کار با بچه‌ها مواجه شده اند، به بحث و هم اندیشی می‌گذاریم.

گروهتان چندنفره است؟

پانزده طلبه در گروه فعال هستند. این‌ها سوای آن شصت طلبه‌ای هستند که در دهه اول محرم اعزام کردیم.

چند مبلغ اعزام کرده اید به مراکز بهزیستی؟

تا الان شش نفر. پنج مبلغ و یک ناظر که به مراکز سرکشی می‌کند و بر عملکرد مبلغان به صورت میدانی نظارت دارد.

بازخورد‌ها چطور بوده است؟

خیلی خوب. یک نمونه عرض می‌کنم. دیده اید بعضی‌ها را؟ (با لبخند) طرف با خانمش دعوایش می‌شود، به طلبه‌ها گیر می‌دهد. بچه‌هایی که در مراکز بهزیستی با آن‌ها سروکار داریم، موبایل و فضای مجازی دارند و از این چیز‌ها مطلع اند. یک بار با بچه‌های یکی از مراکز که پسران پانزده تا هجده ساله بودند، عازم پارک کوهسنگی شدیم برای فوتبال. من و یکی از دوستان، ملبس به لباس طلبگی بودیم و بچه‌ها تیپ اسپرت داشتند. ساعت ۵ عصر و پارک شلوغ بود. می‌دانستیم افرادی که رفتار‌های کنایه آمیز با طلبه‌ها دارند هم در پارک هستند. دیدیم که ابتدا بچه‌های مرکز بهزیستی آهسته آهسته از ما فاصله گرفتند، انگار که‌ نمی‌خواستند با ما دیده شوند.

این نگاهی است که در بخشی از جامعه که به ارزش این کسوت و لباس ناآگاه است، وجود دارد. نزدیک استخر بزرگ پارک که رسیدیم، هفت هشت تا جوان دورهم نشسته بودند. از طرز نگاه و خنده هایشان پیدا بود که قصد متلک انداختن به من و رفیق طلبه ام را دارند. بی هیچ گفت وگویی، دیدیم بچه‌های مرکز که متوجه منظور جوان‌ها شده بودند، اطرافمان را گرفتند، درحالی که زبان بدن و بازوهایشان می‌گفت که حالت دفاعی به خودشان گرفته اند.

اینکه آن چند جوان به ما متلک می‌انداختند یا‌ نمی‌انداختند، اهمیتی نداشت؛ برایمان مهم‌تر این بود که نوجوان ما در مرکز به نگاه‌های اطرافش غلبه کرده و برای دفاع آماده است. تحلیل این دست رفتار‌های ظریف به ما می‌گوید که تبلیغمان در جامعه هدف دارد تأثیرش را‌ می‌گذارد و اعتمادی که ما برای هدفی مقدس به دنبالش بودیم، ایجاد شده است.

تعارف که نداریم. شما برای تبلیغ روی قشر‌هایی دست گذاشته اید به ویژه درباره دختران آسیب دیده اجتماعی که اگر نگوییم همه، دست کم به نظر بخشی از جامعه، بدنام و طرد شده اند. نگاهتان به این افراد چطور است؟

این بچه‌ها فی نفسه هیچ مشکلی ندارند. اوضاع زمانه چیز‌هایی را به این‌ها تحمیل کرده و در تنگنا قرارشان داده است. این تنگنا را وضع عمومی جامعه ایجاد کرده است. اگر اوضاع مبتنی بر عدالت و انصاف بود، بچه‌ها در این جایگاه و موقعیت نبودند. اگه این بچه پدر و مادر درستی ندارد، آیا وجدانا عمو، عمه، خاله و دایی هم ندارد؟ پدربزرگ، مادربزرگ و تا هفت جدوآبادش کسی نبود که او را سرپرستی کند؟ همه خاندان این‌ها که بدسرپرست نیستند. پس در یک نگاه کلی، جامعه مشکل دارد که نتوانسته است این‌ها را زیرپوشش قرار دهد و از فضای محبت آمیز خانواده به نوعی طردشان کرده است.

و شما دقیقا رفتید سراغ همین به قول خودتان طردشده ها؟ با نگاه ترحم آمیز؟

نه. ما عارضه یابی کردیم که چه جایی احکام اسلام امکان آشکارشدن و ابلاغ نداشته است؛ جایی که خانواده درستی در کار نیست. به این مراکز رسیدیم و فرزندانش. ترحمی در کار نیست.

واقعا نیست؟

بله، واقعا. ما یک اصل داریم با رفقای طلبه که می‌گوییم امیدمان این است که این بچه‌ها شفیع ما در قیامت باشند. در مبانی رشد و سلوک الی ا... ما حق دل سوزی و ترحم نداریم. چه کاره ایم که بخواهیم ترحم کنیم؟ چیزی که این بچه‌ها را اذیت می‌کند، دل سوزی دیگران است. همین «چه می‌خواهی تا برایت بخرم؟» که نوعی نگاه بالا به پایین در آن وجود دارد؛ اینکه وای اوضاع تو خیلی خراب است! من یک جوری باید به تو کمک کنم.

حساب رحم و مهربانی که از جنس رحمت است، با ترحم فرق دارد.

بهزیستی همراه است؟

بله. دغدغه‌های مشترکی داریم خداراشکر.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->