صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

رمان «گادوین» از سویی داستانی از خانواده و مهاجرت است و از سوی دیگر یک داستان ماجراجویی بین‌المللی است.

به گزارش شهرآرانیوز، در میان نویسندگان حال حاضر تاریخ ادبیات، جوزف اونیل یکی از عجایب این عرصه است. تصورکنید کسی که در سال ۱۹۶۴ در کورک متولد شد. پدرش یک ایرلندی- آمریکایی باشد و مادرش نیز اهل ترکیه-سوریه. بعد کودکی خود را در آفریقای جنوبی، موزامبیک و البته ایران گذرانده و در هلند به مدرسه‌رفته و در دانشگاه کمبریج درس‌خوانده بود. حالا او با یک اثر جدید به نام «گادوین» آمده است تا به عرصه برگردد.

داستان گادوین از این قرار است که مارک وولف، یک نویسنده فنی باهوش و البته خود خنثی کننده، با همسرش، سوشیلا، و دختر نوپایشان در پیتسبورگ زندگی می‌کنند. برادر ناتنی او جف، که در بریتانیا به دنیا آمده و بزرگ شده است، یک مامور جوان ناامید و عاشق فوتبال است. او مارک را از آن سوی اقیانوس می‌کشاند تا چیزی را که فقط به نام «گادوین» شناخته می‌شود، ردیابی کند. گادوین یک نوجوان آفریقایی است که جف معتقد است می‌تواند مسی بعدی باشد.

این رمان که به نوبه خود توسط مارک و همکارش لیکشا ویلیامز روایت می‌شود، از سویی داستانی از خانواده و مهاجرت است و از سوی دیگر یک داستان ماجراجویی بین‌المللی است که برادران را در زیبایی و زشتی فوتبال، خطرات و وعده‌های تجارت بین‌المللی و... تاریخ تاریک پول سازی فراآتلانتیک نشان می‌دهد. جوزف اونیل همانطور که بهترین نویسنده در این عرصه است، چرا که تمام آن‌چه می‌نویسد را زندگی کرده، در این رمان میراث استعمار را در زمینه عشق خانوادگی، سرمایه داری جهانی و فرد رویاپرداز بررسی می‌کند.

خلاصه اینکه اونیل با گادوین، بخت و اقبال یک فریلنسر را در تلاش برای امضای قرارداد با ستاره بزرگ بعدی فوتبال دنبال می‌کند. مجله PW نیز با اونیل درمورد این اثر به گفت‌و‌گو پرداخته است:


الهام بخش این کتاب چه بود؟

فکر می‌کنم محل شروع واقعاً عشق من به فوتبال بود. همچنین پسر عموی من یک بازیکن فوتبال است که به استعداد‌های آفریقایی علاقه دارد. او فرانسوی صحبت می‌کند و در انگلیس زندگی می‌کند، جایی که پول بیشتری وجود دارد؛ و سپس این ایده وجود دارد که همه چقدر حریص هستند. فوتبال یک راه منازعه است، بین پاکی و طمع.

وولف_شخصیت رمان شما_مسئله خیانت را در فوتبال، همزمان با نویسندگی دنبال می‌کند. چه چیزی این دو موضوع را به هم مرتبط می‌کند؟

من نمی‌خواهم چیزی را تقلیل بدهم، اما فکر می‌کنم آن‌ها به هم تعلق دارند. هم راستایی این دو یعنی نویسندگی و خیلی از معضلات، چیزی است شبیه به وسواس من نسبت به سیاست آمریکا. جایی که سیاستمداران برای اندکی از قدرت، زمین را می‌لیسند. یک جبش همیارانه و آرمان‌گرایانه در من وجود دارد که می‌گوید: تا چه اندازه اجازه می‌دهید که روابط شما تابع انگیزه‌های شخصی شما باشد؟ اگر شخصی به اندازه‌ی کافی باج نمی‌دهد، مانند وضعیت ولف در داستان، ارزش او باید فراتر از آن چیزی باشد که برای هم‌کاری به دست می‌آورد. این فقط نتیجه نهایی نیست؛ ایده آل‌های بالاتری از باج دادن برای کار وجود دارد.

در دنیای فوتبال، یک بازیکن حرفه‌ای می‌تواند هفته‌ای صد‌ها هزار دلار درآمد داشته باشد. متوجه هستید؟ فوتبال یک ورزش است. قرار است در حوزه بازی جوانمردانه و انجام کار درست به کار آدم بیاید. در هر دو مورد تنش بین ایده آل‌ها و سود وجود دارد. (ایده‌آل‌ها نقش آرمانگرایانه ورزش هستند و سود هم انتخاب کردن پول بجای جوانمردی). برادر ولف، که یک دلال فوتبال مشتاق است، و پیشاهنگ فوتبال فرانسوی که آن‌ها به بنین می‌فرستند، هر دو فقط دنبال دلار هستند.

توضیحات شما در مورد عملکرد‌های روزانه این گروه مفصل و سرگرم کننده است. تجربه شخصی شما از سازمان‌های تعاونی‌محور چیست؟

من به یک باشگاه کریکت تعلق دارم و همه چیز‌های اداری، انتخابات، افسران را دوست دارم. ما هر سال این انتخابات را داریم و مردم همیشه دنبال باناناها هستند، افرادی که همیشه خدا مست‌اند. اداره هر سازمانی کار سختی است و شما به اندازه دیوانه‌ترین فرد در میان خود قوی هستید. اما این ماجرا بین شما و مردم همیشه وجود دارد حتی اگر بی لیاقت باشید. آن هم این است که شما حتی برای کوچکترین گروه‌های تعاونی‌محور نیز به همبستگی عظیم و حمایت مردم نیازمندید.


تصویر دقیق غرب آفریقا و اهمیت استعداد‌های فوتبال در آنجا به همان اندازه روشنگر است. برای نشان دادن استعدادهای آن منطقه خیلی تحقیق کردید؟

من در سال ۲۰۱۶ برای حدود ۱۰ روز با شریک زندگیم و دخترمان دو ساله‌مان به بنین رفتم. ما به تمام مکان‌هایی که در رمان توضیح داده شده است رفتیم، به‌ویژه شمال دور کشور، جایی که می‌توانید در کناره‌های رودخانه پنجاری بایستید و بورکینافاسو را در سمت دورتر ببینید. این یک تجربه خارق‌العاده بود – اولین باری که از روز‌های اولیه کودکی در آفریقای جنوبی و موزامبیک به آفریقا برگشتم. من خوش شانس بودم، زیرا در سال‌های اخیر سفر به آن قسمت از کشور برای گردشگران خطرناک‌تر و ممنوع‌تر شده است.

منبع: PW

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.